باران
کودک که بودیم می خواندند برایمان ... "آن مرد در باران آمد" ... حال می دانیم تا آن مرد نیاید ، باران نخواهد آمد ...
| ||
|
این مرد که در ره است، باید او را ... می ترسم اگر سرزده آید، او را ... از هر که سراغ او گرفتم دیدم در شهر کسی نمی شناسد او را... نظرات شما عزیزان:
سلام نهال...باران..یا....ممنون که نظر دادی وبلاگت خیلی قشنگه.آدرس سایتمو عوض کردم بازم سر بزن خوشحال میشم
![]() موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |